سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار یاد مرگ کند، خداوند دوستش خواهد داشت . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 87 مرداد 9 , ساعت 2:33 عصر

شرح قسمتی از فص فاطمیه توسط حضرت استاد ذوالفنون داود صمدی آملی                                    بسم الله الرحمن الرحیم

                                            

                                     الحمدلله رب العالمین

 

*محضر مبارک عزیزان و سروران- پیرامون مطلب شریف و عظیم الشان شهادت به حضرت بی بی – فاطمه الزهرا(علیها السلام) در بخش اذان واقامه- برای رفع بعضی از ابهامات و سوالاتی که پیش می آید- عرایضی را تقدیم می دارم. خواستم درباره این که از ما و استاد عظیم الشانمان- حضرت علامه مولی حسن زاده آملی (روحی فداء) در اذان و اقامه نماز- بعد از شهادت به ولایت حضرت وصی علی عالی اعلی- مولی المولی- امیرالمومنین (علیه السلام) می شنوید که گفته می شود:

        

                ( اشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمه الله الکبری و حجه الله علی الحجج)

 

و این سوال پیش می آید: آیا گفتن این جمله در اذان- بدعت در دین محسوب می شود یا نه؟ به نحو اجمال- عرایضی داشته باشم. اگر عزیزان بخواهند این بحث را به نحو مستوفی گوش بفرمایند و به سر و جوانب آن برسند- باید به فصل هفتم کتاب(شرح فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه) مراجعه بفرمایند.

حضرت استادمان- یک رساله ای در عصمت فاطمیه(علیها السلام) به نام (فص حکمه عصمیته فی کلمه فاطمیه) نوشته اند که به زبان تازی است. و این متن عربی را به قلم شیوایشان ترجمه فرمودند-و پس از آن – با شرحی شبیه شرح جناب خوارزمی بر فصوص الحکم جناب محی الدین شرح فرمودند.

فصل هفتم کتاب شرح فص فاطمیه- به این موضوع که فاطمه دختر جناب خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) صاحب عصمت بوده است اختصاص یافته است . و عبارت آن چنین آمده است که: بدون هیچ دغدغه و وسوسه حضرت فاطمه- دختر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) دارای عصمت بوده است- علمای بزرگی مثل شیخ مفید و علم الهدی سید مرتضی- به آیات و روایات- نص بر عصمت آن جناب فرمودند و حق با آنان است و شخص مکابر- سخت محکوم و مغلوب است.

                                         (شرح فص فاطمیه- ص  153 )

 

بعد از این فرمایش- متن فص- حضرت استاد- نسبت به معنای حقیقت عصمت- عبارتی را پیاده فرمودند که این مختصر- گنجایش طرح آن مطلب و شرح آن را ندارد. اگر عزیزان طالبند- باید به این کتاب که با نام (شرح فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه) چاپ شده مراجعه بفرمایند.

و نیز این کمترین توفیق پیدا کرده است و در محضر عزیزان درس و بحث- عرایضی را پیرامون این فصل از شرح فص فاطمیه تقدیم بدارد که به نوارهای موجود- می توان مراجعه کرد.

بعد از چند سطر- در همان صفحه می فرمایند: پس بدان که عترت رسول الله- یعنی اهل بیت قریب آن بزرگوار- که حضرت فاطمه هم از آنان است- معصومند- چنان که جناب وصی- امام علی (ع) در نهج البلاغه فرموده است: چگونه حیران و سرگردانید و حال اینکه عترت پیغمبر شما که ازمه حق و اعلام دین و السنه صدق اند- در میان شمایند؟! پس ایشان را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید- و مانند شتران تشنه که به آبشخور وارد می شوند- به ایشان وارد شوید.)

در پایان این فصل فرمودند: جناب ابن متوفیه در کتاب شریف کفایه- تنصیص فرمودند: تنها کسی که در بین اصحاب جناب رسول الله معصوم بوده است- حضرت امیرالمومنین است. و جناب سید مرتضی – شیخ مفید و دیگر بزرگان را نیز در این خصوص فرمایشی است. و از جناب رسول الله- حدیثی بر اساس آیه شریف مباهله و آیات دیگر داریم که دال بر عصمت جناب فاطمه زهرا است.

در پایان این فصل فرمودند: (اکنون که دانستی بقیه نبوت وعقلیه رسالت و ودیعه مصطفی و زوجه ولی الله و کلمه تامه الهی- فاطمه (علیها السلام) صاحب عصمت است-هیچ شکالی ندارد که در فصول اذان و اقامه نمازت به عصمت آن جناب به این عبارت   

                           

                               اشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمه الله الکبری                                   

  • ویا مشابه آن شهادت دهی

 

اشکال اول (بدعت)

این سوال پیش می آید که: آیا شهادت به حضرت صدیقه- در اذان و اقامه نماز- و یا اذان های عمومی- بدعت در دین نیست؟

چرا که در هنگام تنزل اذان پیغمبر اکرم(ص)- شهادت بر حضرت فاطمه (علیها السلام) مطرح نمود- وانگهی اگر بنا باشد ما به جناب صدیقه شهادت بدهیم- پس باید بعد از امیرالمومنین- به تمام یازده تن امام دیگر هم شهادت بدهیم.

 

پاسخ اشکال اول:

در جواب- راجع به یازده تن امام- به عرض می رسانیم که: الحمدلله در اذان ما مرسوم است وقتی شهادت آقا امیرالمومنین علی (ع) را می گوییم لفظ و ( اولاده المعصومین ) را هم اضافه می کنیم که هم حضرت و هم تمام یازده فرزند عزیزش- در مقام امامت و ولایت- شامل آن می شوند.

اما راجع به این که- آیا شهادت به حضرت زجاجه وحی و بقیه نبوت- در اذان موجب بدعت می شود- و حرام است یا نه؟ به عرض می رسانیم که: همین اشکال مساله بدعت-از ناحیه اهل سنت – در مورد شهادت و اقرار به ولایت مولا امیرالمومنین- بر ما اهل تشیع مطرح شد. می گفتند : در اذانی که بر پیغمبر نازل شده است- شهادت به جناب حضرت نبود- شما به چه مدرک و دلیلی این شهادت را دراذان مطرح می فرمایید؟ مطرح کردن اقرار به ولایت علی (ع) در اذان که جزء آن نیست و بدعت می شود- پس شما به چه منطق- این شهادت را می آورید؟ این سوال را علمای عامه (اهل سنت) از استاد بزرگوار حضرت استادمان- جناب علامه شعرانی (علیه الرحمه) پرسیدند. آن جناب در مقام جواب سوال آنها- مقاله ای را مرقوم فرمودند که حضرت استادمان (روحی فداء) این مقاله را در کتاب شرح فص فاطمیه-صفحه 159 از کتاب هزارو یک نکته خودشان چنین نقل می فرمایند که: علمای عامه- در موضوع فصول اذان و اقامه و اقرار و شهادت به ولایت و امامت حضرت وصی- امیرالمومنین علی(ع) در آن- از جناب استادم علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی (قدس سره العزیز) استفتاء کرده اند در جوابشان چنین مرقوم فرمودند که من عین دست خط مبارکش را که نزد من محفوظ است – نقل می کنم...)

اگر بخواهم عبارت عربی جناب علامه شعرانی را در جواب آن آقایان مطرح کنم طول می کشد. البته در بحث هایی که محضر عزیزان داشتیم یکایک جمله هایش را معنی کردم. خلاصه فرمایش آن حضرت ایت است که : اگر اقرار به ولایت علی (ع) می کنیم و شهادتش را در اذان می گوییم از دو صورت خارج است: یکی این که- به عنوان جزئی از فصول اذان باشد و دیگر این که- واجب در اذان باشد.

ما این شهادت را به نیت جزئی از اجزای اذان نمی گوییم- برای این که مسلم است این فصل- در فصول اذان و اقامه- آن موقعی که از جبرئیل بر پیغمبر نازل می شد- نبوده- پس این شهادت را به عنوان جزئی ازاجزای اذا نمی گوییم که بدعت در دین شود- بلکه به عنوان جزئی از ایمان در اذان می گوییم. آن هم نه اینکه واجب است در اذان گفته شود- بلکه از این که تبرکا جایز است در اذان می آوریم. بنابراین- ما اهل تشیع- بر اساس روایات فراوانی که این روایت را- هم شیعه و هم اهل سنت- به خصوص اهل سنت- در یکی از صحاح سته- از امه سلمه از جناب رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند- شهادت و اقرار به ولایت امیرالمومنین را جزئی از ایمان می دانیم. لذا آقایان اهل سنت را که در اذان و غیر آن- به جناب پیغمبر شهادت می دهند- اما شهادت به ولایت علی را قبول ندارند. به عنوان مسلمان می شناسیم- ولی به عنوان مومن نمی شناسیم-چون به جزئی از ایمان اقرار نفرمودند که مصداق (نومن ببعض و نکفر ببعض) می باشند.


جمعه 87 خرداد 17 , ساعت 2:16 صبح
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الهی نامه حکایتی از القاءات سبّوحی است که از تحوّلات روحی و تفکّرات عقلی و هیجان قلبی و هیمان شهودی به صورت طایفه ای از کلمات قصار به منصّ? تحبیر و ترصیف ظهور یافته است که مورد توجّه نفوس مستعده شایق به کمال واقع گردیده است. خداوند سبحان همگان را از مَأدب? رحمت رحیمیّه اش «قرآن کریم» توفیق استفادت عطا فرماید؛ یا أیّها الذین آمنوا إستَجیبُوا لله و لِلرَّسول إذا دَعاکُم لِما یُحییکم. جمعه22 ع ا سنه 1419 ه ق 26/4/1377 ه ش. حسن حسن زاده آملی
 ................................................................................................ بسم الله الرحمن الرحیم
الهی، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده!
 الهی، راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهی، «یا مَن یعفو عن الکثیر و یعطی الکثیر بالقلیل»، از زحمت کثرتم وا رَهان، و رحمتِ وحدتم ده! الهی، سالیانی می پنداشتم که ما حافظ دین توایم، «أستغفِرُکَ اللهُمَّ !» در این لیل‍ة الرّغائب 1390 ه.ق. فهمیدم که دین تو حافظ ماست، «ألحمدک اللهُمّ!». الهی، چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است، و چگونه سخن گویم که خِرَد مدهوش و بیهوش است. الهی، ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای، و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای. الهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نورَ السموات و الأرض، أنعَمْتَ فَزِدْ!» الهی، شأن این کلم?کوچک که به این علوّ و عظمت است، پس «یا علی یا عظیم»، شأنِ متکلّمِ این همه کلمات شگفت لاتتناهی چون خواهد بود؟ الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم! الهی، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم؟ الهی، چگونه گویم نشناختمت که شناختمت، و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت. الهی، چون عوامل طاحونه،‌ چشم بسته و تن خسته ام؛ راه بسیاری می روم و مسافتی نمی پیمایم. وای من اگر دستم نگیری و رهایی ام ندهی! الهی، خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مدّ است؛«یا باسط» بسطم ده و «یا قابض» قبضم کن! الهی، دست با ادب دراز است و پای بی ادب؛ «یا باسِطَ الیدَینِ بِالرَّحْمَه، خُذْ بیدی!» الهی، بسیار کسانی دعوی بندگی کرده اند و دم از ترک دنیا زده اند، تا دنیا بدیشان روی آوَرْد، جز وی همه را پشت پا زده اند. این بند? در معرض امتحان در نیامده شرمسار است، به حق خودت «ثَبِّتْ‌ قلبی علی دینک!» الهی، ناتوانم و در راهم و گردنه های سخت در پیش است و رهزنهای بسیار در کمین و بارِ گران بر دوش. یا هادی (إهدنا الصراط المستقیم* صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین!) الهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام، از انس و جان شرمنده ام، حتی از روی شیطان شرمنده ام، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار. الهی، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر! الهی، عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟ الهی، عارفان گویند «عَرِّفْنی نَفْسَک»، این جاهل گوید «عَرِّفنی نَفْسی!» الهی، اهل ادب گویند به صدرم تصرفی بفرما، این بی ادب گوید بر بطنم دست تصرّفی نِه! الهی، در راهم؛ اگر در باره ام گویی (لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً)، چه کنم؟ الهی، آزمودم تا شکم دایر، دل بایر است. «یا مَن یحیی الأرض المیته» دلِ دایرم ده! الهی، همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو. الهی، همه از تو دوا خواهند، و حسن از تو درد خواهد. الهی، آن خواهم که هیچ نخواهم. الهی، اگر تقسیم شود به من بیش از این که دادی نمی رسد، «فَلَکَ الْحَمد!» الهی، همه گویند بده، حسن گوید بگیر. الهی، همه سرِ آسوده خواهند، و حسن دلِ آسوده. الهی، همه آرامش خواهند، و حسن بی تابی؛ همه سامان خواهند؛ و حسن بی سامانی. الهی، چون در تو می نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم. الهی، از من برهان توحید خواهند، و من دلیل تکثیر. الهی، از من پرسند توحید یعنی چه، حسن گوید تکثیر یعنی چه. الهی، از نماز و روزه ام توبه کردم، به حق اهل نماز و روزه ات توب? این نا اهل را بپذیر!


لیست کل یادداشت های این وبلاگ